دختر آسموني

دقیقه نود

کلا من یه آدم دقیقه نودی هستم واصلا اگه تصمیم بگیرم یه کارو زودتر از موعدش مثلا دقیقه 89 انجام بدم ، مه و خورشید و فلک دست به کار میشن تا بالاخره من تسلیم بشم و اونقدر اون کارو کش میدم تا دقیقه نود دوست داشتنی خودم از راه برسه. یه جورایی معتقدم تو دقیقه نود انرژی آدم مضاعف میشه  و متاسفانه خیال ندارم متنبه بشم و این عادت رو ترک کنم (با این اوصاف امیدوارم آسمان مثل من نشه.) مدتهاست که می خوام وبلاگ رو به روز کنم ولی به دلایلی که مهمترینش سرعت پایین نت هست تنبلی کردم و چون فردا آسمان  کوچولو سه ماهه میشه امشب مثل یه بچه تنبل که شب امتحان گرگیجه میگیره دارم یکی می زنم توسرخودم یکی هم تو سر لب تاپ؛ تا شاید تکنولوژِی با ما راه بیاد و بتونم جبران...
17 مرداد 1392

مثل یک معجزه

                                 آهسته و پیوسته دختر کوچولویم  را تکان میدهم تا مبادا آرامش خوابش بهم بخورد. برایش لالایی زمزمه می کنم و با دستم موهای مشکی  کوتاهش را نوازش می کنم. به صورت گرد و کوچولویش خیره میشوم؛ باورم نمیشود که این فرشته کوجولو در وجود من تکامل یافته و نه ماه همراه با من نفس کشیده باشد. این درست مثل یک معجزه است. ...
3 تير 1392