همه پدر و مادرها اين جورين!!!
بزرگ كردن يه فرشته كوچولو مث مراقبت از يه غنچه گله كه بايد به موقع بهش آب داد و مراقب بود تا بهش زيادي از حد نور نخوره و رعايت كردن چيزاي ديگه تا مبادا پژمرده و خشك بشه. همه پدر و مادرها اين جورين. همه پدر و مادرها ميخوان بهترينها رو براي بچههاشون فراهم كنن. دلشون نميخواد كمبودهايي كه خودشون تو بچگي داشتن براي اونا وجود داشته باشه و حسرتها و آرزوهاي كودكياشون واسه بچههاشون باقي بمونه.
ما وقتي بچه بوديم فكر ميكرديم (و هنوز هم فكر ميكنيم) كه مامان باباهامون دركمون نميكنن. فكر ميكرديم خيلي سنتي راجع به همه چي فكر ميكنند از لباس پوشيدنمون و بيرون رفتنمون بگير تا مذهب و عقايد. حالا كه خودمون هم به اين نقطه رسيديم ميترسيم كه مبادا ما هم واسه بچه هامون اين جوري باشيم. هر چقد هم كه بخوايم با مطالعه كردن و آپديت كردن اين فاصله رو از بين ببريم باز هم عقبيم. چيزي كه بهش ميگن تفاوت نسل ها. دست خودمون نيست. دنياي كودكي ما از زمين تا آسمون با دنياي كوچولوهاي امروزي فرق ميكرد. خواستههامون (كه چقدر كم توقع بوديم) آرزوهامون، خيالبافيهامون، شيطنتهامون و حتي اسباببازيهامون. خاطراتي داريم كه شايد اگه يه روز واسه كوچولوهامون تعريف كنيم واسشون بيشتر شبيه قصه و داستان باشه. درست مث باور و تصور ما از خاطرات كودكي بزرگترهامون. بگذريم...
وقتي به اينا فكر ميكنم يه كم دلم ميگيره! نميدونم. فقط ميدونم كه خيلي سخته و پدر و مادر بودن، مسئوليت خيلي سختيه.