دختر آسموني

روزهای آخر سال

1391/12/20 9:50
نویسنده : ماماني
58 بازدید
اشتراک گذاری

                                        

یه جورایی روزهای آخر سال با بقیه روزها فرق می کنن. انگار نوار  زمان رو  دور  تند گذاشتن.  کلی کار عقب افتاده که باید سر و سامون بگیره. کلی خرید انجام نشده و...

روزهای آخر سال من رو یاد خونه تکونی های بچگی میندازه.

تو اون شلوغ پلوغی خونه تکونی، کلی بازی و سر و صدا می کردیم.

  بالای حجم کود شده رختخوابها که واسه دوختن ملافه ها وسط خونه بود چقد بپر بپر می کردیم.

 وقتی که عروسک خاک خوردمون یا یکی از گم شده هامون از پشت یکی از کمدها پیدا می شد، چقد هیجان زده می شدیم .

یادش بخیر !

موقع شستن فرشها که می شد  ما بچه ها دیگه سر از پا نمی شناختیم. فرشها که از کف اتاق جمع می شد تو اتاق خالی  کلی بازی می کردیم و از انعکاس صدای خودمون به وجد می اومدیم. بعد می رفتیم تو حیاط که مثلا اومدیم کمک بدیم. روی فرش کف آلود  سر می خوردیم و از سر تا پامون  رو خیس می کردیم .

  تو اون هیاهوی خونه تکونی، دور از چشم بزرگترها می رفتیم لباس های عیدمون رو می پوشیدیم و خودمون رو تو آینه برانداز می کردیم و هر وقت فرصت می کردیم  یواشکی می رفتیم  سر وقت شیرینی و شکلات عید .

یادتونه وقتی بزرگترها می خواستن یکی از وسایل خراب رو بندازن دور ، با لجبازی تمام  اصرار می کردیم که لازمشون داریم.

بزرگتر که شدیم با پیدا کردن دفتر های نقاشی دوران دبستانمون کلی ذوق می کردیم.

کلی کیف می کردیم اگه  تو جیب یکی از لباسها یه اسکناس مچاله شده پیدا می شد .

یادتونه...!

... و امروز من نشستم پای آلبوم عکسای قدیمی. چه روزهایی!!! چه خاطراتی! آدم هایی که بودند و امروز نیستن...  

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)