دختر آسموني

دختر يا پسر؟؟؟

1391/9/12 16:35
نویسنده : ماماني
46 بازدید
اشتراک گذاری

 با اينكه يه جورايي مطمئن بودم كه ني ني مون پسره ولي از اونجاييكه تا قبل از تاييد سونوگرافي نمي تونستيم بريم خريد، همش منتظر بودم كه بالاخره زمانش برسه و برم سونو گرافي تا هم خيال خودم رو راحت كنم و هم خيال بقيه. هرچند از نظر علمي احتمال دختر و پسر بودن (50به50) بود ولي در خانواده ما،تجربه تاريخي اين احتمال رو(80 به 20) به نفع پسرها تغيير داده بود. و در حاليكه تعداد پسرها با يك تيم فوتبال برابري مي كرد،؛يك بازيكن ذخيره هم به زودي به آنها ملحق مي شد.(برادرزادم) 

با وجود اينكه همه احتمال قريب به يقين ميدادن كه ني ني پسره. و ترجيح مي دادن كه بي خود دل خود را خوش نكنن، قرار بر اين شد كه اگر نتيجه سونوگرافي حاكي از افزايش جمعيت پسران باشد نياز به اطلاع رساني در موضوع نباشد و  فقط در صورت تحقق آرزوي ديرينه، خبر به همه اعلام شود. هر چند كه به نظر ميرسيد در اين صورت اصلا اطلاع رساني لازم نيست و با اعلام به اولين نفر، خبر به خودي خود به خواجه حافظ شيرازي هم خواهد رسيد.

صبح روز جمعه كفش و كلاه كرديم و رفتيم بيمارستان واسه سونوگرافي. با اينكه ساعت10 وقت قبلي داشتيم ولي بازهم تا ساعت 1بعداز ظهر معطل شديم. چون دكتر روز قبل گفته بود هنوز زوده كه جنسيت ني ني مشخص بشه بعيد مي دونستم كه خبري دستگيرمون بشه. همسري هم چنين انتظاري نداشت. دكتره از من پرسيد تا حالا پيشش اومدم يا نه بعد هم پرسيد به حساب خودت چند وقتته. منم با اينكه مي دونستم 4 ماه نيست ولي واسه اينكه شايد جنسيت رو بگه گفتم نزديك 4 ماه. دكتره هم گفت خب حالا ببينيم به حساب ما چند هفته ميشه. بعد هم يه چيزايي گفت تا منشي تايپ كنه. در كمال ناباوري شنيدم كه در بين كلماتي كه داشت واسه منشي ديكته مي كرد گفت دختر. يه چند ثانيه اي طول كشيد تا پيام از گوشم به مغزم رسيد. پرسيدم آقاي دكتر دختر؟! گفت بله. فكر كنم تو اون لحظه قيافم واقعا ديدني بود چون همسري هنوز هم با يادآوري اون موقع خندش ميگيره. دقيقا خودم احساس مي كردم كه يك دفعه عرق كردم و قلبم تند تر مي زد. دكترهم كه متوجه شوكه شدنم شده بود پرسيد مگه پسر مي خواستي؟ منم كه هنوز مات و مبهوت بودم گفتم نه اتفاقا دختر بيشتر دوست دارم  ولي آخه ما تو فاميلمون اصلا دختر نداريم. دكتره هم كه انگار خودش يه شاهكار خلق كرده گفت نه ديگه اين دختره مبارك باشه.  يادم افتاد كه ميگفتن ممكنه سونوگرافي اشتباهي پسر رو دختر بگه.  دوباره پرسيدم آقاي دكتر مطمئنين دختره؟ گفت آره خانوم صد در صد برو براش لباس بخر.نمي دونم احساس همسري اون موقع چه طور بود خودش كه مي گه واسم فرقي نمي كرد و از اينكه تو خوشحال شدي خوشحال شدم و همينكه همه چيزش سالمه خيلي خوبه. smilie_girl_032.gif تا دم در كه داشتيم ميومديم بيرون دكتره سه بار گفت مبارك باشه. باورم نميشد و دلم مي خواست گريه كنم. يه احساس شادي توام با دلهره داشتم و فكر مي كردم  مسئوليتم  سنگين تر از قبل شده . اين احساس با همون تازگيش و غير باور بودنش هنوز هم با منه و با تصور يه ني ني از جنس خودم عواطف مادرانه من داره قوت ميگيره81711_connie_rockingba.gifتو مسير همسري چند بار از دست من خنديد و طبق قرار قبلي از پديده غرب يه جعبه شيريني خريديم . هر چقدر با خواهرم تماس گرفتم كه اين خبرو بهش بدم جواب نداد ظاهرا گوشيش رو سايلنت بود . منم بهش يه اس ام اس زدم و بهش فحش دادم كه خاك بر سرت خبر به اين مهمي برات دارم چرا جواب نميدي. وقتي رسيديم خونه خواهر همسر كلي خوشحال شد و بلافاصله زنگ زد به بقيه و خبر رو داد. بعد هم مامان، خودش زنگ زد و من بهش گفتم. باورش نمي شد و فك مي كرد دارم سركارش مي ذارم. منم به ناچار گوشي رو دادم به همسري تا مطمئن بشه. ولي خب چه فايده دوباره شبش زنگ زد كه فك كنم شما دارين دروغ ميگين بهش گفتم مادر من باور كن دختره. كلا تو اين جريان اطلاع رساني، فاميل همسر خيلي راحت خبر رو قبول كردن ولي اين طرفيا همشون فك مي كردن ما داريم سر كارشون مي ذاريم.

                                               

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)