دختر آسموني

نگرانم!

1392/12/17 13:58
نویسنده : ماماني
80 بازدید
اشتراک گذاری

آسمانم! امروز اولين روز كاريه مامانيه. فردا 18 اسفند ماهه و تو ده ماهه ميشي. اين مدت خيلي زود گذشت. سختي هاش از يادمون رفت و فقط خاطرات شيرينش باقي موند. تو تمام اين روزها خوشحال بودم كه كنارت هستم و نگران روزي بودم كه بايد ميومدم سركار.خدا رو شكر كه مرخصي نه ماه تصويب شد و من تونستم سه ماه بيشتر كنارت باشم.  

اين روزها خيلي نگرانم. هفته پيش شرايط خيلي سختي رو داشتم . نمي دونستم تو رو بايد به كي بسپرم. عليرغم ميل باطنيم حتي به مهد و پرستار هم فكر كردم. واقعا يك بحران بود. ولي در اعماق قلبم منتظر يك اتفاق خوب بودم تا اينكه بالاخره به پيشنهاد عمه جوني براي مادر جون يه خونه نزديك خونه خودمون رهن كرديم تا با عمه جوني بيان تهران زندگي كنن و من تو رو به مادر جون بسپرم تا خيالم راحت باشه.

ماماني دلم مي خواست مثل بقيه مامانا خانه دار بودم و مي تونستم پيشت بمونم ولي باور كن اين بهترين اتفاق ممكن واسه هممون بود. با اين وجود هنوز هم خيلي نگرانم. الان كه دارم برات مي نويسم چشمام پر از اشك شده.

دخترم فقط بدون كه خيلي دوستت دارم.

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)