دختر آسموني

پدیده ای به نام پستونک!

1392/9/19 21:31
نویسنده : ماماني
133 بازدید
اشتراک گذاری

یادم نمیاد که تو کل فامیل و دوست و آشنا بچه ای رو دیده باشم که پستونک بخوره، واسه همین هم اصلا فکرشو نمی کردم که یه روز با این پدیده روبرو بشم. اولین بار وقتی آسمان سه ماهه بود شروع کرد به خوردن دست باباش! باباش هم فرصت رو غنیمت شمرد و به آسمان پستونک تعارف کرد. قیافش واقعا دیدنی بود، خیلی با نمک پستونک رو می مکید. ماهم کلی ذوق کردیم و ازش فیلم و عکس گرفتیم و تازه واسه بقیه هم تعریف کردیم که این نینی ما پستونک می خوره،غافل از اینکه یک هفته بعد فهمیدیم که چه کلاه گشادی رفته سرمون ولی دیگه کار از کار گذشته بود و این ووروجک معتاد پستونک شده بود و ما هم هرچقدر عزممون رو جزم کردیم که ترکش بدیم نشد که نشد. به قول یه دوست قدیمی پستونک مثل سیگاره؛ هرموقع طرف اراده کنه دم دستشه ولی شیشه شیر مثل قلیونه؛ چون استفاده از اون مستلزم تهیه مقدماته!

حالا که آسمان بزرگ تر شده می خوام دیگه ترکش بدم. خداروشکر خودش هم وقتی بیداره زیاد وابستگی نداره، اما ! اما شبا وقتی از خواب بیدار میشه با دستش دنبال پستونکش می گرده و آنقدر مهارت پیدا کرده که با چشم بسته هم پیداش می کنه و تو هوا یه چرخش میده و یک راست می بره توی دهنش! جل الخالق!!!

                          

و اما ادامه مطلب که از زبان آسمان کوچولو هست وخوندنش خالی از لطف نیست.

یکی از شیرین کاریهایی که من تازگیا بلد شدم اینه که پستونک رو برعکس بذارم تو دهنم بعد درش بیارم و نگاش کنم و دوباره بذارم تو دهنم، وقتی خوب تف تفیش کردم تکون تکونش میدم تا صدا بده!

دیروز وقتی پستونکم رو برعکس گذاشته بودم تو دهنم گیر کرد؛ آخخخ آخخخ! نه می تونستم دهنم رو ببندم نه باز کنم.زدم زیر گریه. خداروشکر مامانی زود اومد نجاتم دادو پستونک رو از دهنم درآورد. ولی با تمام اینها من پستونکم رو خیلی دوست دارم.مثلا وقتی می خوام رو مسئله مهمی تمرکز کنم پستونک می خورم! یه موقعهایی بابایی منو مسخره میکنه و میگه: "آسمان کوچولو شما برنده یک پستونک طلایی شده اید!" ولی من پستونک طلایی دوست ندارم من فقط پستونک خودمو دوست دارم.آخی دلم برای نینی هایی که پستونک ندارن می سوزه، چه لذتی رو از دست میدن!

                                                   

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)